به گزارش قدس آنلاین، هر مدیریتی شناخت خاصی از جهان دارد و مدیریت را براساس آن شناخت تنظیم میکند. از آنجا که انسان موجودی الهی و اجتماعی است برای اداره امور جامعه نیازمند افرادی است که دارای علم و هنر مدیریت و برنامهریزی، رهبری و نظارت بر فعالیت های مختلف برای شکوفا شدن استعدادهای او در جهت رشد و کمال باشد. این علم و هنر در متعالی ترین شکل آن در سیره نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه هدی (ع) و بویژه امام علی (ع) تجلی یافته است؛ چنانکه دارا بودن تقوا یکی از امور مهم محسوب می گردد.
تقوا عبارت از فرمان برداری از اوامر حق تعالی و اجتناب از نواهی او می باشد. تقوا دارای ظاهری است که همانا تقوای جوارح و اعضای بدن است که با انجام طاعات ظاهری و خودداری از معاصی آشکار، تحقق می یابد. تقوای باطنی نیز همانا تقوای دلهاست و با خالی کردن دل از خصلت های زشت و آراستن آن به اخلاق پسندیده پدید میآید. بی شک تقوا سبب میشود تا مدیر «وجدان کاری» داشته باشد و تلاش کند تا مسؤولیت خویش را به خوبی انجام دهد و نیز در امانتی که به او سپرده اند خیانت روا ندارد. تقوا مدیر را از تکبر در برابر مردم بازمی دارد و سبب میشود تا «مردم داری» را سرلوحه ی کار خود قرار دهد و در همه ی برنامهریزی ها و عملکردها و موضع گیری ها تنها خداوند را در نظر گیرد و منافع فردی و جناحی خود را بر مصلحت مسلمین ترجیح ندهد. بسیاری از اختلافاتی که ریشه در هوای نفس، نخوت، غرور و منفعت طلبی ها دارد در پرتو تقوا از بین می رود و وحدت و همدلی جایگزین اختلافات میشود.
حضرت علی (ع) هنگامی که کسی را برای امارتی می فرستاد یک نامه به عنوان عهدنامه برای خود او مینوشت و نامه ای دیگر هم خطاب به مردم نوشته و ایشان را از امارت کارگزار خود مطلع میکرد. در یکی از این نامه ها و به هنگام انتصاب عبدالله بن عباس به کارگزاری بصره خطاب به مردم چنین می نویسد: «ای مردم بصره! همانا عبدالله بن عباس را به جای خود، بر شما گماردم. پس سخن او را شنیده و دستورش را فرمان برید؛ تا زمانی که او از خدا و رسولش اطاعت و پیروی میکند. اگر در میان شما بدعتی ایجاد کرد، یا از مسیر حق منحرف شد، بدانید که من او را از حکومت عزل خواهم کرد. اما امیدوارم که او را مردی عفیف و باتقوا و پارسا بیابم، وی را به ولایت بر شما نگمارم، جز اینکه گمان میکنم شایسته ی این کار است. خداوند ما و شما را بیامرزد».
در عمل کارگزاران امام علی (ع) نمونه های تقوا، عبادت و پاکدامنی بودند. در تاریخ گزیده است که ربیع بن خثیم کوفی، از جانب حضرت علی (ع) والی قزوین بود. مرحوم قاضی نورالله شوشتری مینویسد: که در تاریخ ابن اعثم کوفی مسطور است آخرین نایبی که از نواب امیرالمؤمنین علی (ع) در وقت عزیمت او به شام، رسید بیع بن خثیم بود که از ولایت ری با چهار هزار مرد مسلّح آماده به خدمت حضرت آمد و چون به ملازمت حضرت امیر (ع) رسید، آن حضرت مردمان را به رفتن به جانب شام و جنگ کردن با معاویه تحریص مینمود و از حضرت رضا (ع) روایت شده است که فرمود: ما را از آمدن به خراسان به غیر زیارت خواجه ربیع فایده ای نرسید. همچنین ذهبی در تذکره الحفاظ او را جزو حفاظ ذکر کرده است.
علاوه بر این نقل شده است که او بیان می داشته است: اگر بوی نامطبوع گناهان می وزید، هیچ گاه نمی توانست کسی در کنار کسی بنشیند. او کاغذی در مقابل خود میگذاشت و آنچه میگفت؛ مینوشت و بعداً گفته های خود را بررسی میکرد. او مدت بیست سال صحبت نمیکرد تا اینکه امام حسین (ع) شهید شد. بعد از اینکه خبر شهادت حضرت را شنید، یک کلمه گفت: آه! انجام دادند و سپس گفت: «اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ عالِمَ الغَیبِ وَ الشَّهادَة أَنتَ تَحکُمُ بَینَ عِبادَکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَختَلِفُون: خداوندا، ای آنکه افریننده ی آسمان ها و زمین تویی و آگاه از اسرار نهان و آشکار هستی؛ تو در میان بندگان در آنچه اختلاف داشتند، داوری میکنی» (سوره زمر: آیه 46) و بعد تا زمان مرگ سکوت کرد. بر این اساس خواجه ربیع تنها نمونه ای از کارگزاران پارسا و باتقوای امام علی (ع) است. بیشتر کارگزاران منصوب آن حضرت نیز چون او اهل عبادت و متقی و پرهیزگار بودند.
منابع:
1-ذهبی، تذکره الحفاظ، ج 1: 57.
2-فیض کاشانی، منهاج النجات: 15.
3-شوشتری، مجالس المومنین، ج 1: 297.
4-محدث قمی، سفینه البحار، ج 1: 506.
5-ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7: 93.
نظر شما